هدف هوش مصنوعی کشف فرآیندهای فکری مرتبط با رفتارهای هوشمندانه است. به عبارت دیگر هوش مصنوعی به شاخهای از علوم کامپیوتر اطلاق میشود که به خودکارسازی رفتار هوشمندانه توسط ماشین میپردازد، به زبان سادهتر میتوان آن را تقلید یک ماشین از رفتار هوشمندانهی انسان دانست.
از آنجا که مدیریت دانش با ابزارهای فنی و ارزشهای انسانی سر و کار دارد، به کارگیری ابزارهای هوشمند نظیر هوش مصنوعی در ارتقا عملکرد آن تاثیر بسزایی دارد. در واقع عوامل هوشمند و ابزارهای فنی قادرند مبنایی برای کارایی بلند مدت سازمانهایی که مایل به پیادهسازی مدیریت دانش هستند، فراهم کنند.
مدیریت دانش به عنوان یک متدولوژی برای تولید، حفظ و بکارگیری از تمام امکانات مجموعه عظیمی از دانش است که هر سازمانی در فعالیتهای خود از آنها بهرهمند میشود.
علل علاقهمندی سازمانها به هوش مصنوعی
هرچند که کاربردهای هوش مصنوعی محدودتر از هوش انسان است اما به کارگیری این ابزار در کسبوکارها میتوان اثرگذار باشد. در ادامه به برخی از این دلایل پرداخته میشود.
- امکان ثبت تجارب خبرگان در آستانه خروج را میسر کرده و با ذخیره حافظه سازمانی به ایجاد یک پایگاه دانشی موثر برای سازمان میپردازد؛
- اجرای فرآیندهای تکراری، به طوریکه بخش قابل توجهی از وظایف افراد با این کار کاهش مییابد؛
- تجزیه و تحلیل دادههای ورودی و ارائه راهحلهای موثر در نتیجه ایجاد پایگاه دانشی به خصوص در شرایط بروز بحران؛
- امکان فعالیت مستمر بدون توجه به شرایط محیطی و خستگی.
قدرت هوش مصنوعی در تحقق ابزارهای مدیریت دانش
در دهه اخیر هوش مصنوعی بسیار مورد توجه و کاربرد قرار گرفته است. هدف اصلی هوش مصنوعی این است که رایانهها را قادر به انجام کارهایی کند که به طور عادی به هوش انسانی نیاز دارند. از طرف دیگر هدف مدیریت دانش تشویق افراد و سازمانها به همکاری، افزایش وجوه مشترک، ایجاد، بهرهبرداری و استفاده مجدد از دانش میباشد. درک این موضوع در راستای افزایش کارایی و نوآوری هم از نظر فردی و هم از نظر سازمانی اهمیت فوقالعادهای دارد.
هسته هوش مصنوعی دانش است. هوش مصنوعی ساز وکارهایی را برای یادگیری ماشینها فراهم میکند و به ماشین آلات اجازه میدهد تا دانش مورد نظر برای انجام وظایف را به دست آورده، پردازش نموده و استفاده کنند و در نهایت به ابداع دانشهای مختص انسان برای بهبود فرآیند تصمیمگیری بپردازند. در واقع مدیریت دانش امکان درک دانش را میسر میکند؛ در حالی که هوش مصنوعی امکان گسترش، استفاده و ایجاد دانش را فراهم میکند.
به نظر میرسد با پیوند هوش مصنوعی و مدیریت دانش، ظهور چهارمین انقلاب صنعتی فرا رسیده است. برای درک ارتباط بین مدیریت دانش و هوش مصنوعی، ابتدا باید چگونگی به کارگیری و مزایای دانش در سازمانها به دقت مورد بررسی قرار گیرد. موفقیت و رقابت سازمانها به دانش و بلوغ آنها در انجام وظایف مهم و همچنین نوع ارتباط با صنعت وابسته است. عملکرد وظایف سازمانی با پردازش کامل و دقیق اطلاعات ورودی ارتباط مستقیمی دارد. از این رو برای هر کار دادههای ورودی وجود دارد که با استفاده از دانش پردازش شده و دانش حاصل برای پردازش کارها توسط ماشین آلات و انسانها مورد استفاده قرار میگیرد تا در نهایت خروجی مورد نظر ایجاد شود. هوش مصنوعی دستگاهها را قادر ساخته تا برای تبدیل ورودی به خروجی از پردازش اطلاعات و ایجاد دانش استفاده نمایند. در نتیجه هوش مصنوعی میتواند طیف وسیعتری از ورودیها را برای یک کار به دست آورده و با دانش حاصل از پردازش آنها، به نتایج خوبی دست یابد.
آیا هنوز نقشی برای متخصصین مدیریت دانش با هوشمندی رایانهها وجود دارد؟
بحثهای زیادی در مورد هوش مصنوعی به عنوان بخشی از مدیریت دانش و استفاده از محاسبات قدرتمند برای جایگزینی اتکا به متخصصان وجود دارد. همانطور که پیشتر بیان شد؛ متخصص به ندرت بهتر از یک رایانه هوشمند است و رایانهها شکافها را به میزان زیادی از بین میبرند. با توسعه هوش مصنوعی در دنیای امروز دانشی که قبلاً فقط در ذهن متخصص وجود داشت، اکنون برای همه افراد به هنگام نیاز قابل دسترس است. به عبارت دیگر دانش، از طریق استفاده از هوش مصنوعی، به ویژگی مشترک و قابل دسترس برای همگان تبدیل شده است.
مزایای استفاده از هوش مصنوعی قابل توجه است. این ابزار کارکردهای مختلفی از جمله خودکار کردن زنجیره تامین برای دانش در سازمانهای متفاوت را بر عهده دارد که در نهایت به افزایش بهرهوری کارکنان کمک میکند. کارکنان به دانش مورد نیاز خود سریعتر دسترسی پیدا کرده و سازمان در برابر از دست دادن کارشناسان و خطر مشکلات در محل محافظت میشود. در نتیجه فرآیندهای سازمان با تعداد کارکنان کمتری قابل اجرا است.
هوش مصنوعی اطلاعات ساختاریافته و بدون ساختار را مورد بازجویی قرار داده و به سرعت پاسخ یک سوال را بازیابی میکند. اما یک نفر باید مطمئن شود که دانش، در حال حاضر در سیستم وجود دارد. هوش مصنوعی به زبان نیاز دارد تا بتواند سؤال را بفهمد و پاسخهای احتمالی را بازیابی کرده و الگوریتمهای متناسب را به خوبی تنظیم کند. بنابراین وظایف زیر همچنان بر عهده مدیر دانش سازمان است:
- در وهله اول دانش ضمنی خبرگان سازمان باید کسب شود. در بسیاری از سازمانها، اغلب دانش حیاتی در ذهن افراد قرار دارد و هوش مصنوعی نمیتواند به این دانش دسترسی پیدا کند.
- پیشبینی از رویدادهای آتی سازمان و راهکارهای احتمالی باید جمعآوری شود. در واقع این موضوع به دانشی که هنوز بدست نیامده اشاره دارد. ارائه راهحل در بحرانهای جدید تنها با ایدهها و تجارب خبرگان سازمان امکانپذیر است؛ چرا که هوش مصنوعی هیچگونه دادهای از رویدادهای احتمالی ندارد.
- فیلتر کردن دادههای ورودی به پايگاه دانش همچنان بر عهده مدیران دانش سازمان است. بزرگترین مشکل هوش مصنوعی عدم امکان تفکیک صحیح دادههای ضعیف و مدنظر است. در حالیکه نتایج حاصل از هوش مصنوعی کاملا به دادههای ورودی وابسته است.
- نظارت بر آموزش هوش مصنوعی باید توسط مدیران دانش به صورت متناوب انجام گیرد. هوش مصنوعی باید آموزش ببیند و این میتواند کار بزرگی باشد.
- معنا بخشیدن به دادههای ورودی تنها توسط یک انسان قابل انجام است. بدین شکل امکان جستجوی معنایی برای هوش مصنوعی وجود دارد، میتواند سؤال را معنا کند و دستههایی از پاسخها را از مستندات موجود شناسایی کند. بدون شک این کار باید توسط مدیر دانش با کمک کارشناسان صورت گیرد.
- الگوریتم هوش مصنوعی متناسب با نیاز سازمان باید تنظیم شود. هر هوش مصنوعی الگوریتم درستی ندارد و یک الگوریتم اشتباه میتواند منجر به بروز مشکلات متعددی شود. در زمان نگارش، هوش مصنوعی قبل از اینکه بتواند به تنهایی کار کند، به راهنماییهای زیادی نیاز دارد.
- بهبود مستمر زنجیره تامین دانش با اضافه نمودن دانشهای جدید به پایگاه داده. عملکرد شرکت باید به صورت متناوب ردیابی شده و دانشهای حاصل به ثبت برسد. چرا که در برخی از موارد هوش مصنوعی نیاز به اصلاح دارد.
مقاله بلومبرگ (Bloomberg) در مورد کاربرد هوش مصنوعی در مدیریت دانش اشاره میکند:
یادگیری ماشینی، در محیطی با قوانین و تعداد زیادی از داده بهترین عملکرد را دارد. این ممکن است با خودروهایی که در ترافیک سنگین تحت کنترل قوانین اداره میشوند، یا با دستیابی به بهترین قیمت برای فروش یک بلوک بزرگ از سهام کارساز باشد. اما در مواردی که دادهها و قوانین به صورت ساختاریافته در دسترس نیستند، ممکن است به خوبی کار نکند. به عنوان مثال هوش مصنوعی در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری پول در یک صندوق، یا توصیه محصولات به مشتریان بدون اطلاعات قبلی عملکرد ضعیفی دارد.
در دنیای مبهم و پیچیده امروز، سازمان به شبکههای دانش و جوامع عملی نیاز دارد تا بتوان از تجربه ضمنی جمعی آن استفاده کرد. کمک به ساخت و حفظ این شبکهها بخشی از نقش مدیر دانش است زیرا هوش مصنوعی قادر به کسب دانش ضمنی افراد نیست.
افزایش نیاز به مدیران دانش در دنیای هوش مصنوعی
اگر استفاده از هوش مصنوعی همانطور که برخی از مفسران پیشبینی میکنند افزایش یابد، احتمالاً مدیران دانش و رشتههای مرتبط مانند مدیران محتوا و تحلیلگران داده تقاضای بیشتری خواهند داشت. طبق مقاله بلومبرگ محدودیتهای حاصل از هوش مصنوعی به گونهای است که امکان جبران هزینههای ناشی آن با تعدیل نیروی انسانی وجود ندارد.
طبق گزارش بلومبرگ، استخدام یک تحلیلگر داده میتواند بیش از 200000 دلار هزینه داشته باشد. با این وجود شرکتهای مطرح دنیا همچنان به جذب و حفظ آنها تمایل دارند. شرکت زیمنس بیش از 200 متخصص هوش مصنوعی دارد که پروژههای مختلف را به اجرا در میآورند. فیسبوک در حال استخدام 3000 ناظر محتوا، علاوه بر 4500 مدیر موجود است. بخش هوش مصنوعی آمازون، بالغ بر 341000 کارمند دارد که از سال ۲۰۱۲ سه برابر شده است.