در ادامه دلایل اصلی عدم موفقیت مدیریت دانش بیان میشود:
1. تلاش برای ایجاد حافظه سازمانی یکپارچه
سازمانهایی که در همان ابتدا سعی در ایجاد حافظه سازمانی یکپارچه برای کل مجموعه دارند با شکست مواجه شدهاند. از جمله دلایل دیگر وجود اهداف متضاد در بخشهای مختلف سازمان است.
2. نادیده گرفتن ارتباط بین فرآیندها و فناوری
پیادهسازی موفق مدیریت دانش با در نظر گرفتن محدودیتها و اهمیت هر یک از این اجزا قابل توجیه است. باید توجه داشت که افراد به تنهایی ظرفیتهای محدودی دارند. فرآیندها جزء اصلی در تحقق اهداف سازمانی هستند و بنابراین، هر رویکردی که با فرآیندها مرتبط نباشد ممکن است با شکست مواجه شود. همچنین از جنبه دیگر، فناوری را نمیتوان به تنهایی در نظر گرفت و سطوح مختلف استفاده کارمندان از آن میتواند تعیین کننده ابعاد آن باشد.
3. پیادهسازی مدیریت دانش بدون توجه به ذینفعان
این موضوع زمانی اتفاق میافتد که تیم تجزیه و تحلیل سیستمها و طراحی، فرآیندهای حاکم بر کارکنان و فرهنگ سازمانی را نادیده میگیرند. این امر باعث افزایش مقاومت در اتخاذ رویکردهای مدیریتی شده و یک عامل شکست در توسعه هر رویکرد سیستماتیک محسوب میشود.
4. عدم اطلاع از ویژگیهای یک دانش ایدهآل
وجود برخی از ویژگیها در دانش، باعث انتقال کامل و درست مفهوم بسته دانشی میشود. مشارکتکنندگان ممکن است تعریف دقیقی از دانش را که میتواند باعث بکارگیری و مفید بودن آن شود، ندانند و در نتیجه صرفا به ارائه مطالب غیرمفید بپردازند یا اصلاً مطلبی ارائه ندهند.
5. عدم حمایت مدیران ارشد
گاهی اوقات رهبران سازمان از مزایای به اشتراکگذاری دانش آگاه نیستند و به طور بالقوه عدم اطمینان به نتایج آن را در مجموعه تحت مدیریت خود گسترش میدهند.
6. ترس از بازخوردهای نامناسب
این علت مربوط به امنیت شغلی است. مشارکت افراد ممکن است مورد انتقاد یا ارزیابی ناعادلانه قرار گرفته و برای محتوایی که قبلاً ثبت شده بازخواست شوند. در برخی موارد نیز ممکن است بر این باور برسند که انکار دانش خود، راهی برای تضمین نفوذ و ثبات در مجموعه است.
7. ذخیرهسازی دانش بدون ساختار علمی و عملی
دانش ذخیره شده در قالب بستههای متنی بدون ساختار ممکن است طولانی و غیرقابل فهم باشد. این امر انتقال دقیق مفهوم دانش را به کاری زمانبر و شاید غیرممکن تبدیل میکند.
8. استفاده صرف از فناوری
محققان در پژوهش خود بیان میکنند که زمانی ابتکار و نوآوری در مدیریت دانش آغاز شد که بسیاری از شرکتها پایگاههای داده متنی را خریداری کردند. در ادامه به بررسی محدودیت پایگاههای داده متنی برای پشتیبانی از مدیریت دانش پرداختند. نیسن بیان میکند که این مشکل از آنجا سرچشمه میگیرد که این ابزارها فقط با دادهها و اطلاعات سر و کار داشته و به خودی خود اصلاحی در دانش ایجاد نمیکنند. نمونه دیگری از محدودیت استفاده صرف از فناوری را میتوان در تعامل بین سیستم و کاربران یافت. به عبارتی دیگر تأیید بستههای دانش نیاز به تفسیر دارد. بنابراین اگر محتوا بسته دانشی ارسال شده نادرست باشد و سازوکاری برای اصلاح آن تبیین نشود، فناوری به تنهایی قادر به راهنمایی کاربر نخواهد بود.
9. عدم توجه به فرآیند
پژوهشگران شکست سیستمهای مبتنی بر مخزن دانشی را ناشی از طراحی به صورت مستقل میدانند که در خارج از محیط فرآیندهای مورد نظر سازمان قرار گرفته است. به بیانی دیگر خارج از فرآیند بودن به این مفهوم است که کاربران نمیتوانند از بستههای دانش، در جریان فرآیند کاری مرسوم خود مجددا استفاده کنند. پژوهشگران معتقدند که افراد در ابتدا باید بدانند که چنین مخزن دانشی موجود است و در گام بعدی زمان برای جستجو و مهارت کافی جهت استفاده از آن را داشته باشند. همچنین اعتقاد به مفید بودن دانشهای ذخیره شده و باور به اینکه استفاده مجدد از دانش در دل فرآیندها باعث ایجاد ارزش افزوده میشود؛ از نکات قابل تامل است. یک مشکل اساسی دیگر در مورد ابزارهایی که خارج از چارچوب فرآیند هستند این است که کاربر را مجبور میکند تا از فعالیتهای عادی و ضروری خود باز بماند.
10. نادیده گرفتن موانع انتقال دانش
سولانسکی موانع انتقال بهروشها را به عنوان یکی از عوامل شکست مدیریت دانش بررسی کرده است. یکی از موانع، عدم توانایی بیان دانش به شیوه بهتر و تسهیل در اجرای استراتژیهای سازمان در حوزههای مختلف است. در نتیجه کاربران نمیدانند چگونه دانشها را در زمینههای مختلف بکار گرفته و توسعه دهند.
11. عدم اجرای مسئولیتهای مدیریتی
بر طبق دیدگاه مارشال، پروساک و شپیلبرگ این مسئولیتها شامل تعیین دانش، امکان جمعآوری دانش، نمایش دانش، ذخیرهسازی دانش در فرآیندها بهصورت هدفمند، ارزیابی و تأیید دانش، نظارت بر استفاده مجدد از دانش، نظارت بر انتقال دانش و ایجاد زیرساخت برای استفاده از درسآموختههای قبلی میباشد. همچنین نادیده گرفتن این مسئولیتها ممکن است الگوهای ناهماهنگی را در سازمان ترویج دهد.
12. عدم نظارت بر کیفیت دانشهای ذخیره شده
این عامل مجموعهای از مسائل را شامل میشود و به عنوان مسئولیتهای مدیر سیستم مدیریت دانش شناخته میشود. اگر کیفیت بستههای دانشی مناسب باشد، نتایجی همچون قابل فهم بودن مفاهیم ذکر شده را به همراه میآورد.
13. استفاده از رویکردهایی که منجر به ارتقا همکاری نشوند
همکاری پایه و اساس یادگیری و به اشتراکگذاری است. بنابراین هر رویکرد مدیریت دانشی که همکاری را ارتقا ندهد، محکوم به شکست خواهد بود.
14. قابل اندازهگیری نبودن مزیتها
متأسفانه بسیاری از سیستمهای
مدیریت دانش در اثبات اثربخشی خود شکست میخورند. در برخی موارد مشکل از فرهنگ سازمان و در برخی دیگر از فناوری نامناسب سرچشمه میگیرد.
15. بیارزش بودن مشارکت از منظر کاربران
رویکردهای مدیریت دانش به طور معمول هیچ ارزش متقابلی برای جبران زمان اختصاص داده شده برای به اشتراکگذاری دانش ارائه نمیدهند. در نتیجه مشارکتکنندگان هم ممکن است هیچ ارزشی در مشارکت برای خود یا دیگران قائل نباشند.
منبع:
http://www.knowledge-management-tools.net/failure.html