سازمانها معمولا دغدغهای به نام تسهیم دانش کارکنان دارند و به دنبال راههایی جهت افزایش علاقهمندی و تشویق کارکنان به انجام این فرآیند میباشند. راهکار پیشنهادی به سازمانها، تشویق به جستجوی دانش و استفاده مجدد از دانش است. با این امر خود به خود تسهیم دانش میان افراد نیز افزایش مییابد.
تسهیم دانش به تنهایی و به خودی خود ارزشی ایجاد نمیکند. برای خلق ارزش افزوده برای سازمان، اهمیت دانش باید در سازمان درک شده و پیوسته مورد استفاده مجدد قرار گیرد. در بسیاری از سازمانها، موانع استفاده مجدد از دانش، بیش از تسهیم آن است. بنابراین میتوان اذعان کرد سندروم "در اینجا اختراع نشده است" (Not Invented Here Syndrome) از فرهنگ "احتکار دانش" رواج بیشتری دارد.
در این سندروم افراد و تیمها از پذیرش تکنیکها، فناوریها، دروسآموخته، تجارب و بهترین روشهای انجام کار ایجادشده توسط سایرین سرباز میزنند. روانشناسان معتقدند در این موقعیت، کارکنان سازمان به دنبال مطرح شدن در سازمان بوده و به دنبال کسب اعتبار شخصیتی میباشند. به همین دلیل نسبت به اقدامات انجام شده در گذشته بیتوجهی کرده و در تلاشند همه چیز را به نام خود تمام کنند. در این شرایط کارکنان خود را کوچک پنداشته و حتی از انجام بهترين روشها و ایدهها امتناع میورزند.
دانش به عرضه و تقاضا نیاز دارد، تسهیم دانش به معنای عرضه و جستجو و استفاده مجدد از آن به معنای تقاضا است. عرضه بدون تقاضا باعث کاهش ارزش شده و تقاضای بدون عرضه نیز ارزش کالا را افزایش میدهد. عرضه و تقاضا باید با هم متعادل باشند اما بهترین راه برای شروع کار یک بازار، تحریک تقاضا است. بدون تمایل برای استفاده مجدد از دانش، تسهیم دانش، کار بیهودهای در بازار دانشی سازمان خواهد بود.
در حوزه مدیریت دانش، بهتر است در سازمان، ابتدا فرهنگ جستجوی دانش را ترویج کرده و سپس به دنبال تشویق به اشتراکگذاری دانش باشیم. به عبارتی قبل از ایجاد دسترسی به افراد برای مشاهده و استفاده از دانشها، تمایل به دانش را در آنها ایجاد کنید. در واقع باید قبل از عرضه، تقاضا را ایجاد نمایید.
به طور طبیعی چیزهایی برای عرضه در سازمان وجود دارد و همواره افراد علاقهمند به انتشار دانستههای خود را در سراسر سازمان مشاهده میکنیم. آنها معمولا علاقه به تسهیم، نگارش و بیان دانش داشته و در صورتیکه تقاضا برای دانش و راه مناسب برای کسب آن را ایجاد نمایید، قطعا عرضه نیز به وجود میآید.
در واقع میتوان گفت که تعداد کمی از افراد دانش را نزد خود نگه میدارند. معمولا درخواست واقعی برای کمک رد نمیشود مگر اینکه آن فرد وقت نداشته یا اتفاقی در گذشته، اتفاقی سبب بیاعتمادی وی نسبت به این فرآیند شده باشد. از طرفی درخواست از افراد برای نگارش و مستندسازی تمام دانستههایشان بدون وجود تقاضا و یا فرد نیازمند به آن دانش، موجب مقاومتهای آتی میشود. برقراری ارتباط بین افراد (صاحبان و درخواستکنندگان دانش) مهمتر از تولید مستنداتی است که شاید هیچوقت تقاضایی برای آن ایجاد نشود.