داستانسرایی در مدیریت دانش، حالتی از انتقال تجربیات مربوط به حوادث، رخدادها، موفقیتها و شکستها در قالب کلمات، تصاویر و زبان بدن است که به عنوان ابزاری قوی جهت به اشتراک گذاشتن و انتقال دانش ضمنی بکار گرفته میشود. هنگامی که شخص، داستانی را روایت میکند؛ حجم قابل توجهی از اطلاعات شخصی را بهصورت عبارات، لحن، صدا و حرکات به مخاطبان انتقال میدهد که سبب ایجاد بستری به منظور پرورش اعتماد بین شخص راوی (فرد خبره) و مخاطبان (دانشکاران) میشود. در این فضا مخاطبان اشتیاق بیشتری برای مشارکت با سایرین دارند و به تبع آن تسهیم دانش به عنوان یکی از فرآیندهای اصلی
مدیریت دانش به سادگی رخ میدهد.
داستانسرایی سازمانی، اشتیاق و میل به دیده شدن در خبرگان را به بهترین نحو پاسخ میدهد و راویان داستانها در جمع همکاران و همصنفان خود، حس ارزشمندی را به معنای واقعی تجربه خواهند کرد.
داستان کوچکترین واحدی است که از طریق آن، انسانها میتوانند تجارب و دانش خود را درباره مسائلی که برای آنها اتفاق افتاده، منتقل میکنند. در واقع داستان شامل مجموعهای از اقدامات، شخصیتها و اهداف سازماندهی شده در قالب یک طرح است که از دیدگاه داستانسرا روایتشده و توضیحاتی ارائه مینماید که توسط شنونده دریافت و درک میشود. بسیاری از سازمانها در پیادهسازی مدیریت دانش، با معضل عدم علاقه یا توانایی کارکنان سازمان در مستندسازی دانش، تجربهنگاری و گزارشنویسی مواجه هستند. در این شرایط داستانسرایی، بهترین روش برای استخراج و انتقال دانش در سازمان خواهد بود.